-
افسوس
سهشنبه 7 مردادماه سال 1393 03:06
امشب دلم خیلی گرفته... اون روز رو به یاد می یارم که تازه دانشگاه قبول شده بودم سال 86... خواهرم بهم گفت: وای بهار...کو تا سال 90 که فارغ التحصیل بشی... خندیدم و گفتم ..تموم می شه بالاخره سال 90 هم رسید... درسم تموم شد...اما هر وقت یاد حرف خواهرم می افتم... دلم حسابی می گیره اخه... سال 90 رسید ولی خواهرم دیگه نبود......
-
بدون من
جمعه 3 مردادماه سال 1393 01:29
دیدی که سخت نیست تنها بدون من دیدی که صبح می شود شبها بدون من... این نبض زندگی بی وقفه می زند.. فرقی نمی کند .. با من ... بدون من... دیروز گرچه سخت.. امروز هم گذشت.. طوری نمی شود....... فردا بدون من ( مثل همیشه به یادتم ، خواهر خوبم محبوبه
-
درد دل
پنجشنبه 2 مردادماه سال 1393 02:39
از چی بنویسم... والا درد دل که زیاده، گوش شنوا می خواد.. حال و حوصله اساسی می خواد و از همه مهمتر جیگر شنیدن می خواد... که الحمدالله این روزا هیشکی ، هیچکدوم را نداره... بهتون بر نخوره...والا من خودم از شما بدترم تورم و بی پولی و بیکاری مردم که بماند، بحثش خیلی وقته که کهنه شده و به جایی هم نرسیده... اخه فلسفه ی این...
-
اعتراف میکنم
یکشنبه 29 تیرماه سال 1393 00:33
اعتراف می کنم که گاهی فراموش می کنم تو را و همه ی لحظات با تو بودنم را غم هایی که تنها تو از انها با خبر بودی... و یا شادی هایی که فقط با تو قسمتشان می کردم... خدای خوبم اعتراف می کنم که گاهی بیرحمانه از تو دور می شوم و فراموشت می کنم امشب اعتراف می کنم خدای من تو هم اعتراف کن...که چه زود فراموش می کنی چه زود فراموش...
-
ماه رمضان
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1392 16:38
هر سال وقتی ماه رمضان شروع می شد حال و هوای شهرمون عوض می شد.. مردم مهربونتر می شدن...صدای موزیکه ماشینا شونو کم می کردن جلوی در شیرینی فروشی ها بوی زولبیا بامیه به مشام همه می رسید... پسرا تو خیابون کمتر متلک می پروندن و دخترا هم با حجاب تر می شدن... اما امسال... نمی دونم چرا ؟؟؟ اصلا چرا از مردم بگیم ؟؟؟ هر کدوم از...
-
معنی عشق...
چهارشنبه 2 مردادماه سال 1392 01:15
دختر 5 ساله ای از برادرش پرسید: معنی عشق چیست؟؟؟ برادرش جواب داد: عشق یعنی تو هر روز شکلات منو از کوله پشتیه مدرسم بر میداری و من هر روز بازم شکلاتمو همونجا می زارم .
-
به نام خوب خدا
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1391 02:32
سلام به همه ی شما دوستای خوبم. ..منو ببخشید که دیگه مثل سابق مطلب نمیزارم اینجا ... حسابی درگیر زندگی شدم ..جاتون حسابی خالیه...با زمان مسابقه گذاشتم...یه جورایی ازش در حال سبقت گرفتنم دوستون دارم و به یادتون هستم و راستی یه وقتایی به خونه هاتون سر می زنم مواظب خودتون و کلبه های مجازیتون باشید. بهار
-
به یاد حسین پناهی
دوشنبه 22 خردادماه سال 1391 01:40
* * *می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .* * عشــق ، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد* * بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... * * بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . * * تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. * * تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود * *و...
-
توجیهی برای نوشته های اخیرم
دوشنبه 15 خردادماه سال 1391 02:35
شاید گذر زمان التیامبخش درد باشد و شاید بشود اندوهی را با زمان کم کنیم....ولی مثل آتش زیر خاکستر میرود آن زیرترها.... میرود جایی مینشیند که هربار دستت را به آن برسانی بسوزاندت.... گذر زمان فراموشی نمیآورد.... فقط شاید گاهی آتش و خاکستر و همهی متعلقاتش برود زیر پوستت، توی خونت حل شود و آن وقت است که رنج کشیدن را...
-
فقط برای تو
شنبه 13 خردادماه سال 1391 03:28
امشب فقط برای تو می نویسم محبوبه چقدر خوبه که هر روز با منی هر لحظه و هر ثانیه هر جا که می رم.... اصلا انگار که بخشی از وجودمی ... با تو می خندم...حتی با تو اشک می ریزم هنوز وقتی کسی ازم سوال میکنه که چند تا خواهر دارم...اول از تو میگم... تو برای من نمردی...تو همیشه با منی...
-
بزرگترین اشتباه
پنجشنبه 4 خردادماه سال 1391 03:29
بعد از ۴ سال دوری...خواستم دوباره ببینمت یه روز ...نه شب بود...توی ماشین تو چشمات نگاه کردم خیره شدم... هیچی ندیدم...دلم گرفت..اشکم سرازیر شد تو ... اصلا به من نگاه نکردی بیرونو نگاه می کردی و ... خیلی راحت از معشوقه ها و دنیای کثیفت می گفتی به حرفات توجهی نداشتم هنوز حواسم به چشمات بود... حرفات تموم شد... یه لحظه به...
-
با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد...
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1391 01:09
با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد بر خلاف جهت اهل ریا رفتم و شد ریش خود را ز ادب صاف نمودم با تیغ همچنان آینه با صدق و صفا رفتم و شد با بوی ادکلنی گشت معطر بدنم عطر بر خود زدم و غالبه سا رفتم و شد حمد را خواندم و آن مد"ولاالضالین"را ننمودم ز ته حلق ادا رفتم و شد یکدم از قاسم و جبار نگفتم سخنی گفتم ای مایه هر...
-
این روزا...
جمعه 19 اسفندماه سال 1390 01:00
این روزا ...کم طاقت شدم ..خیلی زود خسته می شم...حرفای مردم راحت دلمو میشکونه..اشکام زود سرازیر می شه...حتی مثل بچه ها به بعضی ها احساس حسادت می کنم . با اینکه چیزی کم ندارم ولی دیدن شادی های مردم تنمو می لرزونه...به خودم می گم: یعنی من خوشبختم؟؟؟؟؟ امشب به این فکر می کنم که چی باعث شده که اینقدر ضعیف بشم؟؟؟؟؟ارزوهام...
-
زود خواهی دید...
چهارشنبه 17 اسفندماه سال 1390 13:20
همه چیز اگر تیره می نماید باز روشن می نماید تنها فراموش نکن که این حقیقتی است : بارانی باید تا که رنگین کمانی براید.. و لیموهایی ترش تا که شربتی گوارا فراهم شود و گاه روزهایی در زحمت تا که از ما انسانهایی تواناتر بسازد خورشید دوباره خواهد درخشید...زود خواهی دید! ید !
-
به سلامتی
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 00:06
به سلامتی همه ی اونایی که ما رو همینجوری که هستیم دوس دارن وگرنه بهتر از ما رو که همه دوس دارن به سلامتی دوست نازنینی که گفت: قبر منو خیلی بزرگ بسازین.... چون یه دنیا ارزو با خودم به گور میبرم.....! به سلامتی پسر بچه های قدیم که پشت لبشونو با ذغال سیاه می کردن که شبیه باباهاشون شن.نه مث جوونای امروز که ابروهاشونو نازک...
-
سلام
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1390 14:01
سلام به همه ی دوستان خوبم از بابت تاخیر طولانی مدتم ، منو ببخشید . نگرانم نباشید من خوبم ... روزهام داره تند و تند می گذره.. یه مدته که تصمیم گرفتم برای رسیدن به ارزوهام بیشتر تلاش کنم حسابی تو زندگیم غرق شدم... ( این نوع غرق شدن لذت بخشه) البته اینو هم بگم که من ممکنه که کم پیدا بشم ولی هیچ وقت ناپدید نمی شم دوستون...
-
اندر احوالات تفکیک جنسیتی
یکشنبه 22 آبانماه سال 1390 01:07
بعد از اجرای موفقیت آمیز طرح تفکیک جنسیتی در سراسر اماکن خصوصی و عمومی کشور ؛ به... بررسی روند رشد و نمو یک کودک(پسر) از مهد کودک تا پیری میپردازیم : اسم کودک را جواد در نظر میگیریم که همراه با همکلاسی خود به نام رضا در حال برگشت از مهد کودک است. 1) در مسیر برگشت از مهد کودک : لضا لضا (همان رضا ) من مامانم میخواد لنج...
-
زبان سرخ
یکشنبه 22 آبانماه سال 1390 00:39
مرا نشناختند که گفتند بخند و شاد باش! شاد! مرا نشناختند که گفتند لب فروبند و به سری که درد نمی کند دستمال ببند! من اما سرم درد می کند گفتم دیروز چاره ساز این سر پر درد یک پیشانی بند سبز بود و امروز جز با زبان سرخ نشاید که ... گو هرچه باد، باد! علیرضا قزوه
-
یه تاریخ مهم
جمعه 20 آبانماه سال 1390 02:10
۱۳۹۰/۸/۱۹ روز پیوند قلب من و تو علی عزیزم به زندگیم خوش اومدی
-
بچه که بودم...
پنجشنبه 5 آبانماه سال 1390 03:01
بچه که بودم هر وقت دلم می گرفت یا هر وقت یه ارزو داشتم..یه نامه می نوشتم واسه خدا... وقتی شب همه خواب بودن یواشکی می رفتم توی حیاط خونمون و اونو با همه ی قدرتم پرتش می کردم توی هوا...تا برسه به دست خدا دل کوچیکم با این کار خیلی اروم می شد... امشب بازم هوس کردم که یه نامه بنویسم ولی حیف که دیگه نه دلم کوچیکه و نه شهامت...
-
مامورین محترم گشت ارشاد
جمعه 15 مهرماه سال 1390 01:18
مامورین محترم گشت ارشاد نه بهتر است بگویم: مسوولین مملکت که هر روز به بهانه ی امر به معروف و نهی از منکر به همه چیز و همه کس گیر میدهید ( مانتو کوتاه ممنوع...ارایش ممنوع...کراوات ممنوع....قلیان کشیدن ممنوع...بودن ۲ جنس مخالف با هم در خیابان ممنوع )و... مشکل ما با این قوانین حل نمی شود . مشکل ما از ان زمانی ایجاد شد که...
-
یه کوچولو از دردو دل هایم
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 02:45
تو منو عادت دادی که به عادت شدنی ها عادت نکنم.... راستی که عادت خوبیست عادت نکردن! فریاد موسوی
-
با عرض احترام به همه ی اقایان
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 02:31
کلاسهای آمادگی آقایان جهت رسیدن به سطح هوشی یک خانم (طنز) هدفهای آموزشی: کلاسهای آمادگی دایم برای مردان تا عضوی از بدنشان به نام مغز را فعال کنند، عضوی که آنان منکر وجود آن هستند. برنامه: 4 واحد اجباری واحد 1 : کلاسهای اجباری 1. بیاموزیم چگونه بدون مادرمان زندگی کنیم.(2000 ساعت) 2. زن من مادر من نیست.( 350 ساعت) 3....
-
بدون شرح
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1390 03:10
-
خوشم نمی اید
شنبه 19 شهریورماه سال 1390 02:21
من از کرامت دونان خوشم نمی اید من از محبت نادان خوشم نمی اید از این مجسمه از این کوه یخ ازین مرداب من از طبیعت بی جان خوشم نمی اید به قول حافظ اگر دست اهرمن باشد من از نگین سلیمان خوشم نمی اید مرا به باده در انظار خلق دعوت کن من از تخلف پنهان خوشم نمی اید به پیش ایینه ها پشت پایت را می بوسم من از روابط پنهان خوشم نمی...
-
یه کوچولو از درد دل هایم
جمعه 18 شهریورماه سال 1390 02:44
دوباره سیب بچین حوا من خسته ام . . . بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند !
-
یه کوچولو از درد دل ها یم
جمعه 4 شهریورماه سال 1390 03:22
شاعر از کوچه ی مهتاب گذشت لیک شعری نسرود نه که معشوقه نداشت نه که سر گشته نبود سالها بود دگر کوچه ی مهتاب خیابان شده بود.... دوستای خوبم این روزها خیلی غمگینم...خیلی دلتنگم... برام دعا کنید
-
سلام دوستای خوبم
جمعه 4 شهریورماه سال 1390 03:05
اول کلام اینکه از همتون بابت تاخیرم معذرت میخوام. دوم اینکه از همه ی شما دوستای گلم که به من سر زدید و نظرهای خوبتونو برام نوشتید یه دنیا ممنونم . و اما نظر من در رابطه با موضوع دوستی دختر و پسر در فرهنگ ایرانی : میل و کشش به جنس مخالف و برقراری رابطه با او از نظر فیزیولوژیکی یک نیاز طبیعی و فطری و روانیست و در تمام...
-
دوستی دختر و پسر در فرهنگ ایرانی
یکشنبه 23 مردادماه سال 1390 02:05
دوستی دختر و پسر در فرهنگ ایرانی از نظر افراد زیر لطفا پس از خواندن نظر هر کدام از افراد زیر حرف دل آن شخص را هم بخوانید! حاج خانوم : استغفرالله ...دیگه چی ! یهو روم به تیفال خدا رو هم منکر شین..دختر نباید آفتاب مهتاب رنگ و روشو رو ببینه تا بیان خواستگاریش!! معنی نداره این حرفا! حرف دل حاج خانوم : وا ...! مگه گذاشتن...
-
نظر سنجی
جمعه 21 مردادماه سال 1390 02:18
سلام دوستای خوبم من ۲تا سوال دارم: ۱.به نظر شما امروزه دختر یا پسری وجود داره که دوست پسر یا دوست دختر نداشته باشه؟؟؟؟؟ ۲.به نظر شما وجود این رابطه در کل مثبت است یا منفی ؟؟؟؟؟ دوستان بعد از اینکه همه ی شما نظر خود را نوشتید..نظر خود را خواهم گفت . ممنونم.بهار